شرایط صحت وقف:

اول:شرایط  وقف

    فقهای مسلمان برای صحت وقف، شش شرط را قائل شده اند که عبارتند از:

1. تنجیز: « تنجیز » یکی از شرایط صحت وقف است که گاهی از آن به «جزم» تعبیر می شود. « تنجیز به معنای رها کردن و آزاد گذاشتن چیز، از هرقید و وابستگی به چیز دیگر است ».

درحقیقت «شرط صحت وقف منجز و قطعی و دائمی بودن و خارج کردن ملک مورد وقف از ملکیت به قبض و تصرف موقوف علیه دادن و ایجاب و قبول می باشد».

2.دوام : دوام و تداوم در وقف یکی از شرایط وقف است. تعیین زمان برای عمل وقف آن را از معنایش ساقط می کند. بنابراین دوام و استمراریت دائمی بدون قید و شرط زمانی یک از شرایط مهم وقف است.

3.اقباض: از دیگر شرط هایی که برای صحت و لزوم وقف، بر شمرده اند، اقباض موقوفه توسط موقوفه علیه یا نمایندۀ آن است. عناصرتشکیل دهندۀ قبض عبارت است از:

1-3. قرار گرفتن مال مورد نظر تحت اختیار طرف دیگر

2-3. توجه طرف مذکور به  قرار گرفتن مال مورد نظر تحت اختیار خود

        قبض، شرط صحّت عقد وقف است نه شرط لزوم، لذا تا موقوفه به تصّرف موقوف علیه درنیآید و قبض محقّق نشود، وقف صورت نمی گیرد و مالک می تواند نسبت به برگشت و تغییر و تصرّف در آن اقدام کند. امّا به محض این که ملک به تصرّف موقوفه علیه در می آید، ملک به صورت وقف در می آید و احکام وقف بر آن مترتب می گردد.

4.اخراج عن نفس: «اخراج عن نفس» به معنی «خارج کردن از تسلط» یا «بیرون کردن از تصرّف شخصی» است. یعنی تا زمانی که واقف، دست از مالکیت موقوفه برندارد، وقف محقّق نمی گردد.

وقف و خارج کردن موقوفه از مالکیت واقف، مصداق ایثار و از خود گذشتگی و یک اقدام خیر خواهانه است.

5.لفظ صریح: فقها بیان لفظ صریح برای انجام وقف را لازم می دانند. چنانچه عمل وقف با الفاظ و معانی واضح، آشکار و روشن بیان نشود، اصولاً ارتباط وقفی صورت نمی گیرد. این حرکت معنایی، نه تنها تبیین کنندۀ تحقّق فرایند وقف است، بلکه اصل وقف بر آن متکی است.

6.نیّت: گرچه نیّت و قصد قربت از مهم ترین ارکان عبادت به شمار می رود، اما به نظر می رسد که این اصل را نمی توان به عنوان اصل قابل تشخیص، فراتر از بیان یا عمل واقف دانست. به عبارت دیگر نیّت یک امر درونی است که خلوص یا عدم خلوص و یا حتی هدف و غرض آن می تواند برای دیگران کاملاً پنهان باشد. پس اگر حتی واقف، نیّتی که در انجام وقف داشته باشد، نیّتی همراه با اخلاص برای خداوند متعال نباشد، عمل وقف انجام و امکان تفحص یا تشکیک در این امر نمی تواند آن را باطل کند.

دوم: شرایط واقف

     شرایط واقف همانند شرایط بایع یا فروشنده است که باید در آن عقل، بلوغ و رضایت محقّق باشد. اما علاوه بر آن، در رابطه با واقف شرایط دیگری نیز ذکرشده است که باید مورد توجه قرار گیرند.

1.مالکیت: فرد وقف کننده (واقف) زمانی می تواند مال را وقف کند که در اختیار وی باشد و به عبارت دیگر مالک آن باشد. در غیر این صورت، نمی تواند مثلاً ملک دیگری را وقف کند. لذا در وقف، اصل مالکیت مستقیم شیء، عاملی برای تحقق وقف است.

2.اختیار: واقف برای انجام وقف باید کاملاً مختار باشد. این اختیار، نباید تحت شرایط بیرونی انجام گیرد. به عبارت دیگر، نباید شرایطی وجود داشته باشد که واقف را در عین اجبار، در انجام وقف مختار نشان دهد. این مسئله می تواند با نیّت نیز مرتبط باشد. اگر نیّت واقف، غیر از «وقف کردن برای خداوند متعال» باشد و نیّت دیگری داشته باشد، به رغم این که معمولاً هیچ گاه مشخص نمی شود، گرچه عمل وقف انجام می گیرد، اما ثواب و بهرۀ آن را نخواهد برد.

3.قدرت: قدرت واقف در تصرّف مال یا ملک مورد وقف، باید محرز باشد. به عبارت دیگر واقف باید «نافذ التصرف» باشد. اگر مثلاً فردی مالک ملکی باشد ولی آن ملک در اختیار فرد دیگری باشد، نمی تواند آن را وقف کند. البته دراین زمینه شرایط و نحوۀ وقف می تواند متفاوت باشد.

4.اهلیت: اهلیت، تبرّع یا بخشیدن بدون چشم داشت، یکی از شرایط دیگری است که در واقف باید محقّق شود. به عبارت دیگر، واقف باید در سطحی از بخشش باشد که بتواند این عمل را بدون منّت و آزار که در قرآن کریم در این موارد تأکید شده است، انجام دهد.

سوم: شرایط موقوف علیه

1.وجود خارجی داشتن (موجود بودن): وجود خارجی داشتن یا موجود بودن موقوف علیه یا موقوف علیهم یکی از بدیهی ترین شرایط وقف است که مورد تأکید قرار گرفته است. بدون داشتن وجود خارجی موقوف علیه تحقّق وقف امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، وقف بر فرد یا جهت معدوم صورت نمی گیرد.

2.تعیین (معیّن کردن): موقوف علیه باید معین و مشخص باشد. این تعیین یا با ذکر دقیق نام یا بیان عنوان انجام می گیرد. در حقیقت «تعیین، معین کردن حق به عین چیزی، ارادۀ چیزی بعینه، یعنی مشخص و معین کردن مواد و منظور و شیء مورد بحث به گونه ای که هیچ شک و شبهه ای باقی نماند».

3.اهلیت دریافت (صلاحیت دریافت): اهلیت دریافت همان صلاحیت شخص برای دارا شدن حق و تحمل تکلیف و به کاربردن حقوقی است که به موجب قانون یافته است. بنابراین باید موقوف علیه فرد یا جهتی باشد که کاملاً  صلاحیت و اهلیت داشتن عنوان موقوف علیه را داشته باشد، تا بتواند مالک منفعت باشد. مثلاً فرزندی که هنوز متولد نشده باشد،نمی توان وی را موقوف علیه تعیین کرد.

4.غیر واقف بودن (وقف برای خود): شرط دیگر موقوف علیه یا موقوف علیهم این است که باید غیر از واقف به تنها باشد. به عبارت دیگر واقف نمی تواند چیزی را برای خودش به تنهایی وقف نماید. البته واقف می تواند چیزی را وقف کند که خودش نیز همانند دیگران از منافع آن بهره برداری نماید، لیکن امکان ندارد برای خویشتن، به تنهایی، وقف نماید.

چهارم: شرایط موقوف (موقوفه)

    پنج شرط، از شرایط مهم موقوف یا موقوفه بوده که بدون آن ها نمی توان وقف را انجام داد.

1.معین بودن موقوف: موقوف یا موقوفه باید کاملاً و با دقت از سوی واقف تعیین و مشخّص شود. ابهام در این زمینه می تواند اصل وقف را باطل کند.

2. قابلیت انتفاع داشتن: قابلیت انتفاع داشتن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نیز یکی دیگر از شروط موقوف یا موقوفه است. بدون این قابلیت، وقف معنای خود را از دست می دهد.

3. قابلیت تحویل و تسلیم: قابلیت تحویل و تسلیم به سلطه و مالکیت موقوف یا موقوفه برمی گردد. به عبارت دیگر زمانی وقف محقق می شود که موقوف، قابلیت آن را داشته باشد که از سلطه و مالکیت یکی خارج شده و در تسلط دیگری قرار گیرد. بنابراین قابلیت تحویل و تسلیم شیء مورد نظر باید به گونه ای محقق شود که بتوان سلطه ای را منتزع و سلطه ای را برقرار کرد.

4.قابلیت بقا و ماندگاری: وقف یک صدقۀ جاریه است. جاری بودن و فرا زمانی بودن موقوف،یکی از شرایط تحقّق وقف است. در حقیقت ماندگاری و قابلیت بقای موقوف، وقف را امکان پذیر میکند در غیر این صورت وقفی انجام نمی گیرد.

5.غیرمشاع بودن: غیر مشاع بودن موقوف و در اختیار و مالکیت واقف بودن آن یکی از مسلمات امر وقف است. شیء مشاع نمی تواند وقف گردد. البته در این زمینه باید تأکید کرد که مقصود از مشاع این است که «چیزی میان دو یا چند نفر مشترک باشد. در واقع همان حصه و سهمی از چیزی است که تقسیم نشده است، حصه ای که در اجزای یک چیز پراکنده است، به گونه ای که مقدارش معلوم و مشخص است لیکن جدا نشده است.»

برگرفته از کتاب فرهنگ وقف، دکترحسن بشیری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی